درد ورنج مال همه است

نور چراغ های رنگارنگ و زرق و برق مغازه ها چشم را خیره می کرد، اتومبیلی کنار پیاده رو پارک شده بود، دختر کوچولوی نازنینی فارغ از همه چیز در صندلی عقب مشغول شیطنت بود، خانمی که به نظر می رسید مادر خانواده باشد برای خرید از ماشین پیاده شد، آن مرد جوان را می دیدم که از پشت شیشه های غبار گرفته اتومبیل نظاره گر رفت و آمد انسانها بود،دخترها و پسرهای شیک پوش و سانتیمانتال......، چنان می نماید که همه چیز همین ظواهر است ودر پس پرده هیچ چیز دیگری نیست.

درد ورنج و مشکل برای آدمی است و هیچ کس را نمی توان یافت که در مقطعی از حیاتش درگیر یکی از رنج های جاری بر انسان نباشد.

مردی را می بینم که با خود چنین زمزمه میکرد:" آیا واقعاً تمام آن انسانهای شیک پوش و به ظاهر خوش هیچ درد ورنجی ندارند؟ آیا تمام رنجها و بدبختی های دنیا نصیب من شده است؟آیا دیگران هیچ رنجی ندارند؟"

پس این همه بدبختی و گرفتاری در جامعه مال کیست؟ آیا زندگی، شیرینی ندارد؟

شیرینی زندگی زمانی است که دردها و رنج ها نیز جزو زندگی محسوب شوند.

جهان هستی در حرکت است و هیچ کس را توانایی بر توقف آن نیست،هیچ چیز و هیچ کس ماندگار نیست و تمام غم ها و شادی ها رفتنی اند.

با آگاهی بر ناپایداری این جهان و همه گیر بودن درد و رنج، در شادی ها باید بیشترین بهره را برد و در غم ها باید صبوری کرد و خود را نباخت و با اندیشه از آن مقطع عبور کرد.

پس از سپری شدن دوران خوشی و ناخوشی، تنها چیزی که می ماند خاطره آن دوران است و در خاطره ها همه چیز یکسان است.

همسفران خوبم هیچ گریزی از دردها و رنج ها وجود ندارد،بالاخره یکی از دردها و رنج ها، روزی گریبان ما را نیز خواهد گرفت و فقط با توکل بر خدا و صبر و شکیبایی

می توان از پس آنها برآمد.